بعضی چیزها، توی اسبابکشیها یا توی خانهتکانیها و قفسهمرتبکردنهای ماهانه، گم میشوند.
کوچکند، ولی گم شدنشان به حسرتت میاندازد. که هِی از همه بپرسی چیشد، پیدا نشد؟ و هرکی به جایی اشاره کند و بگوید: همالان جلو چشمم بودها. پیدا میشه حالا تو هم!
کوچکند و تجدیدپذیر، ولی نبودشان لذتِ زندگیات را کم میکند. بدون آنها، جایی از روزمرهات حیف میشود. حیف!
حالا، بعدِ مدتها، چی دلچسبتر از پیدا شدنشان؟
بروی این لذتِ اصیل را با کی در میان بگذاری؟
ها؟
یا_من_یُطلـَبُ_عندَهُ_کلُّ_مفقود
بذکرک_عاش_قلبی
پیدا_نمی_شدی_تو_شاید_که_مرده_بودم
چیزهای_کوچک